loading...
بصیرت
elyas بازدید : 12 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)
نكته ي قابل تأمل اين است كه برخي از جريان ها و شخصيت هاي داخلي و حتي مقام هاي سياسي هم از كاربرد تعبير بيداري اسلامي خودداري مي ورزند! به عنوان نمونه برخي از مقام هاي دولتي از واژه ي «بيداري انساني» بهره مي جويند و يا هاشمي رفسنجاني، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز در اظهارنظري قابل تأمل اظهار مي دارد كه تأكيد بر روي عنوان بيداري اسلامي يا بهار عربي، ضرورتي ندارد!

با اين مقدمه، اكنون اين سؤال ها به ذهن مي رسد كه با وجود تأكيد رهبر انقلاب بر بيداري اسلامي چرا برخي از مسئولين از كاربرد اين عنوان خودداري مي ورزند؟

چرا بيداري اسلامي؟

تأمل در تحولات كنوني جهان اسلام ترديدي بر جاي نمي گذارد كه اين رويدادها صوري، شكلي و آني نيست، بلكه تحولاتي ريشه دار در هويت و فرهنگ ملت هاي مسلمانان منطقه است و هويت و فرهنگ اين ملت ها هم بدون اسلام معنا نمي يابد. نمي توان اين رويدادها را منفك از 100سال مبارزه با استبداد و استعمار در جهان اسلام و تلاش هاي رهبران بزرگي همچون «سيدجمال اسدآبادي»، «شيخ محمد عبده»، «امام خميني» و... تفسير كرد.

رهبر انقلاب هم دقيقاً با همان پشتوانه از تعبير بيداري اسلامي استفاده مي كنند و جالب توجه اينكه معظم له اين تعبير را بعد از تحولات اخير ابداع نكرده اند بلكه مسئله ي بيداري اسلامي بخشي از گفتمان ايشان طي 20سال زعامت مسلمين را تشكيل مي دهد.

به عنوان نمونه رهبر انقلاب دربيانات شان در مراسم سالگرد ارتحال امام خميني(رحمت الله عليه) در سال84 (5سال قبل از اين تحولات) مي فرمايند: «امروز دنياي اسلام بايد به خود ببالد كه قدرت و بيداري او استكبار جهاني را دستپاچه و سراسيمه كرده است. امروز ملت هاي مسلمان بايد قدر بيداري اسلامي را بدانند.

امروز ملت ايران بايد قدر حركت عظيم خود را بداند كه اميد را در دل هاي مسلمانان بيدار كرده است و مي تواند انشاءا... پيشرفت دنياي اسلام و نجات از عقب ماندگي مزمن و تحقير شدن به وسيله ي دشمنان را به او نويد دهد.» قبل از آن هم بارها اين تعابير در بيانات رهبر انقلاب به كار رفته است.

بسياري از تحولات چند دهه ي اخير جهان اسلام مانند انقلاب اسلامي ايران و تحولات متأثر از آن مانند شكل گيري مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين و كل منطقه، پيروزي حماس در انتخابات فلسطين، روي كار آمدن اسلام گرايان تركيه و پيروزي آن ها بر سكولارها و يا روي كار آمدن جريان هاي اسلام گرا و شيعي در عراق پس از صدام و... با اين بيداري اسلامي قابل تبيين است. بنابراين اين بيداري مسئله ي آني و يك شبه به حساب نمي آيد.

شايد اشتباه برخي از تحليل گران در اين است كه ابزارها و مسائل شكلي را با مباحث علّي اشتباه مي گيرند؛ به عنوان مثال چون رسانه هاي مجازي مانند: «فيس بوك، توييتر و ...» در راه اندازي انقلاب ها به كار آمده است، اين انقلاب ها را حاصل اين تحولات اطلاعاتي و ارتباطي مي دانند، در حالي كه اين وسائل ارتباطي، ابزار انقلاب اند نه انقلاب ساز، همچنان كه نوار كاست در انقلاب اسلامي ايران كاربرد خاص داشت.

البته برخي از تحليل گران عمداً و با اهداف خاصي نقش اسلام را ناديده مي انگارند كه در ادامه به اهداف آن ها اشاره خواهد شد.

اضافه بر اين، در انقلاب هاي اخير منطقه ويژگي ها و شاخص هاي ملموسي وجود دارد كه استفاده از تعبيري غير از بيداري اسلامي در مورد آن ها را سطحي نگرانه يا يك سويه نگرانه مي گرداند، از جمله:

1. استفاده از شعارها و نمادهاي اسلامي مانند شعارهاي «الله اكبر»، «لا اله الا الله»، انتخاب نمازجمعه براي شروع اعتراض ها، قرآن بلند كردن، حضور زنان محجبه در اعتراض ها، پايگاه قرار دادن مساجد، شهيد ناميدن كشته ها؛

2. ضديت و مخالفت با اسراييل و آمريكا به عنوان دشمنان شناخته شده ي مسلمانان و قيام برضد دولت هايي كه سكولار بودن، بي توجهي به ارزش ها و هنجارهاي ديني ويژگي مشترك آنان است؛

3. كم رنگي و حتي فقدان شعارها و تمايلات ناسيوناليستي بر خلاف بيشتر قيام هاي معاصر جهان عرب؛

4. پيشتازي جريان ها و رهبران اسلام گرا در مديريت انقلاب ها؛

5. مطالبات و جهت گيري هاي پس از پيروزي و روي كار آمدن اسلام گرايان در انتخابات برگزار شده مانند: «تونس و مصر».

بيداري انساني و توجيه آن

با وجود اين دلايل روشن كه اسلامي بودن بيداري كنوني جهان اسلام را به اثبات مي رساند، برخي از چهره ها و جريان هاي سياسي تعبير بيداري انساني را ترجيح مي دهند البته با اين توجيه كه بيداري انساني بارمعنايي گسترده اي دارد و رويدادهاي دنياي غرب را هم دربر مي گيرد!

اگر از اين خطاي آشكار بگذريم كه چرا برخي از مقام ها و مسئولين سياسي از به كار بردن تعبيري كه ابداع خاص رهبر انقلاب اسلامي و دكترين جمهوري اسلامي در مورد انقلاب هاي منطقه به حساب مي آيد، خودداري مي كنند، توجيهات نهفته در اين تعبير هم نابه جاست.

چرا كه اگر هدف، گستردگي مفهوم باشد، رهبر انقلاب اسلامي قبل از همه از تسري بيداري اسلامي به قلب اروپا سخن گفتند و فرمودند: «اين حركت بيداري تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزي پيش خواهد آمد كه همين ملت هاي اروپايي عليه سياست مداران و زمام داران و قدرتمنداني كه آن ها را يك سره تسليم سياست هاي فرهنگي و اقتصادي آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد. اين بيداري، حتمي است. حركت ملت ايران، امتداد و عمقش اين هاست؛ حركت عظيمي است.»[1]

اما نكته اينجاست كه ايشان حتي بيداري ملت هاي اروپا را هم تداوم بيداري اسلامي ملت ايران مي دانند نكته اي كه به كاربرندگان بيداري انساني از درك آن عاجزاند.در واقع بيداري اسلامي جامع تر از بيداري انساني است و هر نوع بيداري مبتني بر عدالت و آزادي خواهي را در بر مي گيرد. بنابراين شايد در بيان رئيس جمهور، بيداري انساني تنها براي بيان گستردگي اين تحولات باشد چنانچه وي حركت ملت ايران را از عوامل اصلي بيداري انساني در جهان عنوان مي كند[2]

به نظر مي رسد اصل اين ايده از يك فلسفه ي خاص نشأت مي گيرد كه دو دليل عمده در پس كاربرد آن نهفته است:

1. عدم باور به بيداري اسلامي؛

برخي از جريان هاي سياسي اساساً به بيداري اسلامي اعتقادي ندارند؛ از جمله جريان هاي اصلاح طلب با نگاه مثبت، اين تحولات را در راستاي دموكراتيزاسيون غربي تعبير مي كنند و جريان انحرافي هم با نگرش منفي اين انقلاب ها را توطئه ي غربي مي داند.

اين بحث، نظر محققان غربي را هم جلب كرده است به گونه اي كه «مهدي خلجي» از پژوهشگران مؤسسه ي «رند» مي گويد: «محمود احمدي نژاد،رئيس جمهور و اسفنديار رحيم مشايي، رئيس دفتر و نزديك ترين مشاور او، تلاش كرده اند نظام را متقاعد كنندكه به اين زودي وقايع دنياي عرب را جشن نگيرند. بنا به نظر اين دسته، تماميت بهارعربي يك نقشه ي غربي است براي فريب جهان اسلام»[3]

2. ايد ه ي منجي گرايي و پايان اسلام گرايي.

يكي از مباحث جنجالي مربوط به جريان انحرافي، طرح پايان اسلام گرايي از سوي ليدر اين جريان بود كه مورد اعتراض علما و بزرگان ديني قرار گرفت. در اين اظهار نظر، مشايي گفته بود: « دوره ي اسلام گرايي هم به پايان رسيده است.... روند تحولات اين نيست كه بشريت مسلمان بشود تا به حقانيت برسد. اين دوره رو به پايان است؛ تمام نشده رو به پايان است. بشر سرعتش بالا رفته فهمش تيز شده به يك حقايقي مي رسد كه لازم نيست از دوره پوسته اسلام طي كند».[4]

از سوي ديگر اين جريان نگاه خاصي به بحث مهدويت و منجي گرايي دارد و معتقد است جهان در آستانه ي تحولي عظيم يعني «قريب الوقوع بودن ظهور منجي» قرار دارد و بي نياز از مديريت اسلامي از جمله ولايت فقيه است. بنابراين استفاده از تعبير بيداري انساني به جاي بيداري اسلامي متأثر از اين جهان بيني نيز مي باشد.

بهار عربي و اهداف نهفته در آن

واژه ي رقيب ديگر براي بيداري اسلامي، «بهار عربي» و گاه «بيداري عربي» است. عنوان بهار عربي را عموماً رسانه ها و تحليل گران غربي به كار مي برند كه با الهام از «بهار پراگ» در كشور چك اسلواكي صورت مي گيرد.

تنها استدلال كساني كه از بهار عربي استفاده مي كنند اين است كه اين تحولات در كشورهاي عرب زبان رخ داده است، اين در حالي است كه همه ي اين كشورها غير از عرب بودن، مسلمان هم هستند با اين وصف نبايد از تعبير بهار اسلامي يا بيداري اسلامي هم گريزان بود.

استفاده از اين تعبير بيشتر از اينكه بيان واقعيت باشد با اهداف و اغراض كاملاً سياسي صورت مي گيرد كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1. كوتاه مدت نشان دادن انقلاب ها:. چرا كه بهار پراگ كه بهار عربي از آن گرفته شده است تنها يك دوره ي كوتاه آزادي هاي فردي و اجتماعي در اين كشور بود كه با حمله ي شوروي به اين كشور در كمتر از يك سال به پايان رسيد.

2. ليبرال و غيرايدئولوژيك نشان داده شدن ماهيت انقلاب ها:. بهار به لحاظ ايدئولوژيك، تقريباً يك تعبير خنثي مي باشد و تنها مي تواند معناي آزادي و شكوفايي صرف را برساند نه معناي ديني و الهي.

3. تأثير نپذيرفتن اين انقلاب ها از انقلاب اسلامي ايران: .اگر تحولات منطقه را با عناوين اسلامي و ديني مانند بيداري اسلامي ياد كنند در آن صورت نمي توانند منكر تأثير بزرگ ترين تحول اسلامي و انقلابي قرن حاضر يعني انقلاب اسلامي ايران در اين انقلاب ها شوند. امري كه تحليل گران غربي به شدت از آن گريزان هستند.

4. متضرر عنوان شدن جمهوري اسلامي: .نتيجه ي منطقي گزينه ي قبلي يعني تأثيرپذيري انقلاب هاي منطقه از انقلاب اسلامي ايران، به معناي منتفع شدن ايران از اين تحولات نيز مي باشد. اما تحليل گران غربي حداقل در جنگ رسانه اي سعي مي كنند ايران را متضرر اين تحولات و كشورهايي مانند تركيه و عربستان را برنده ي اين بازي عنوان كنند.

اين تحليل گران مدعي اند اگر جنبش هاي سياسي اخيرِ جهان عرب به جوامعي آزادتر و ليبرال تر منجر شود، اين متضمن كاهش تأثير ايران در منطقه خواهدبود؛ زيرا اسلام گرايي ميدان اصلي خود را از دست خواهد داد، مباحث ضدآمريكايي و ضداسراييلي نيز با انتظارات و خواسته هاي واقع بينانه تر جايگزين خواهند شد و ديگرنيازي به تبليغات ايراني ها براي جنگ، ضدحاكمان منطقه و متحدان غربي آن ها نيست. همان طور كه ذكر شد اين مباحث فقط بُعد جنگ رواني و تبليغاتي دارد و نتيجه ي انقلاب ها در عمل فرآيند ديگري را طي كرده كه به سود ايران تمام مي شود.[5]

خلاصه ي سخن

اگرچه تعبير بيداري اسلامي سازگارترين عنوان براي بيداري كنوني جهان اسلام به شمار مي آيد، برخي از چهره ها و جريان هاي سياسي داخلي به دليل دل در گرو دموكراسي غربي داشتن، گرفتاري در جهان بيني هاي انحرافي و يا از روي غفلت، از تعابير بهار عربي و بيداري انساني استفاده مي كنند. از سوي ديگر، تحليل گران و رسانه هاي غربي هم با اهداف كاملاً سياسي و به منظور عمليات رواني، بهار عربي را به كار مي برند.

با اين همه برخي از سياست مداران و استراتژيست هاي غربي براي بيان اصل واقعيت، ناچار به اعتراف مي شوند؛ به عنوان مثال «رابرت فيسك»، روزنامه نگار انگليسي متخصص در امور خاورميانه معتقد است: «اصطلاح بهار عربي لفظي براي تحريف تصوير بيداري عربي يا اسلامي است كه خاورميانه را مي لرزاند.»[6] و يا اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري مصر باعث شد وزير جنگ اسبق رژيم صهيونستي بگويد: «پيروزي اسلام گرايان مصر ثابت كرد تحولات اخير بهار اسلامي است نه عربي».[7]

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما سایت ما در چه حدی است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 52
  • بازدید کلی : 325